سرکار خانم حیدری از آن دسته انسانهای مثبت اندیش و پرانرژی هستند که از همان اولین برخورد امواج مثبت خود را به مخاطب خود انتقال می دهند و ما نیز از صدای انرژیک ایشان و لطفی که به جی5 و مجموعه همکاران داشتند بهره بردیم ایشان از جمله افرادی هستند که هر چقدر موانع بیشتری در راه رسیدن به اهداشان ظاهر شوند، ایشان آنها را دلیل بیشتری
ادامه مطلب ...عصر روز سه شنبه بود ، چهار ماه بود که برای کنکور سراسری مطالعه می کردم ، ازدوستانم درمورد مزایای جی 5 زیاد شنیده بودم به همین خاطر به فروشگاه مرکزی کرج رفتم ، وقتی فروشنده جی 5 را عرضه کرد قیمت به نظرم گران آمد و به فروشنده اعتراض کردم او هم در جواب گفت اتفاقا آقای مالکی الان در طبقه دوم فروشگاه هستند می خواهید با خودشان صحبت کنید؟ و این ملاقات واقعا منشأ نتایج شگفتی بود که یکی هم موفقیت در کنکور امسال بود ، اقای مالکی با استدلال اینک هزینه تهیه یک جی 5 نسبت به دیگر روشهای پر هزینه کنکور تقریبا صفر است مرا متقاعد کردند.
ادامه مطلب ...من سال 78 یعنی 5 سال پیش با جی5 آشنا شدم آن اوایل خیلیها آن را نمیشناختند و به همین خاطر استفاده از آن یک نوع ریسک محسوب میشد و البته برای موفقیت خطر کردن هم لازم است به هر حال یکی خریدم آن زمان جی5 چوبی و شیشه ای بود آن زمان از طریق استاد زبانمان با جی5 آشنا شدم فکر میکردم جی5 فقط مخصوص زبان است ولی وقتی خوب از آن استفاده کردم به این نتیجه رسیدم که عجب نعمتی است برای درسهای دیگر شروع کردم دروس معارف و ادبیات و تمامی درسها حتی هندسه تحلیلی را با جی5 میخواندم. میدانید نتیجه چه شد زبان 100 درصد ادبیات 100 درصد و ... واقعاً همینجا میخواهم چند تجربه را که خودم استفاده کردم و مفید بود به بچه های کنکوری توصیه کنم:
ادامه مطلب ...صبح یک روز جمعه بود، با آنکه صبح خیلی دیر از خواب بلند شده بودم ولی کماکان احساس سستی می کردم، باز هم تمایل داشتم بخوابم ولی خب صبحانه آماده بود و این هم کار بدی نبود! صبحانه را خوردم و روی مبل لم داده و کنترل تلویزیون را بدست گرفتم و شروع کردم از این کانال به آن کانال پریدن! شاید این حس پرنده شدن بشر است که اینقدر دوست دارد بپرد البته به اوج ولی چون نمی تواند از این شاخه به آن شاخه می پرد! بگذریم! قرار بود که آن روز تعطیل یک سروسامانی به مدارک و اسناد و صورت حسابهای که همه در یک کشو میز جمع شده بود و کار پیدا کردن آنها را دشوار کرده بود، بدهم، ولی مگر این تلویزیون می گذاشت!
ادامه مطلب ...این عادتم بود ، وقتی وارد خانه می شدم قبل از آنکه لباسم را درآورم و کار دیگری انجام دهم سراغ تلوزیون می رفتم آنرا روشن می کردم ، کانالهای آنرا جستجو می کردم و بعد از آن بود که به سراغ کارهای دیگرم می رفتم ، تلویزیون روشن بود و من پای آن نشسته بودم ، چای می نوشیدم و در حالی که برای آن روز برنامه خوبی داشتم و می خواستم حداکثر استفاده از آن را ببرم ، روبروی تلویزیون لمیده بودم و دائما با خودم می گفتم بگذار این برنامه هم تمام شود ،
ادامه مطلب ...